یکی از بزرگترین باورهایی که درباره ی مواد مخدر و ترک اعتیاد وجود دارد، این است که بسیاری از موارد اعتیاد شامل وابستگی به لحاظ شیمیایی هستند و تنها چیزی است که میتواند از طریق سم زدایی درمان شود. در نتیجه بسیاری از افرادی که با اعتیاد درگیر هستند، در شناخت فاکتورهای روانشناختی در مورد مصرف مواد مخدر یا الکل ناتوان هستند. رویارویی با اعتیاد فقط از دیدگاه فیزیکی، میتواند مانع از بهبودی مناسب شود. برای همه افرادی که دچار سوء مصرف مواد هستند، شناخت وجود وابستگی روانشناختی لازم و ضروری است و برای کسب نتایج درازمدت، چگونگی بررسی این عوامل در درمان اعتیاد میتواند بسیار سودمند باشد.
مدل آسیب شناسی روانی، علت اعتیاد را اختلالات روانی میداند. این اختلالات ممکن است شامل مشکلات شناختی، اختلالات خلقی و سایر بیماریهای روانی باشد. در واقع، اعتیاد و سایر اختلالات روان شناختی معمولا با یکدیگر رخ میدهند. تقریبا برخی از افرادی که به دنبال درمان اعتیاد هستند یکی دیگر از اختلالات روانی مهم را نیز دارند. عامل دیگر مرتبط با آسیب شناسی روانی، مفهوم شخصیت معتاد میباشد. این ویژگی ها ممکن است شامل انکار مشکلات آشکار، مشکل در کنترل عواطف و مشکل در تعدیل انگیزه باشد. روان درمانی سعی میکند اختلالات روانی زمینه ساز را شناسایی و برطرف کند. این درمان ممکن است شامل بازسازی شخصیت و یا بهبود عملکرد شناختی و عاطفی فرد باشد.
نه تنها عوامل روانی بسیاری باعث گرایش افراد به مواد مخدر و اعتیاد به آن شده بلکه با مصرف مواد سیستم روانی فرد نیز دچار تغییر و تحول می شود. الگوهای رفتاری و فکری اغلب بعد از مصرف مواد مخدر یا الکل تغییر میکنند. مواد مخدر در نحوه برقراری ارتباط توسط مغز اختلال ایجاد میکنند و سیستم پاداش دهی، مغز را سرشار از دوپامین میکند. گرچه واکنشهای فیزیکی به مواد به ادامه اعتیاد کمک میکند، جنبه های روان شناختی اعتیاد نیز در روند بهبودی تاثیر دارند. در طول درمان، فرد باید وابستگی احساسی و روانی را که در طول اعتیاد ایجاد میشود، در نظر بگیرد. به همین دلیل اغلب استفاده از علم روانشناسی در درمان اعتیاد و بهبودی بسیار موثر است.
در بسیاری از موارد اعتیاد، فرد در اثر مصرف مکرر از لحاظ شیمیایی یا فیزیکی به یک ماده وابسته شده است، مانند افرادی که هروئین، کوکائین و مسکنهای مخدر مصرف میکنند. اعتیاد فیزیکی با نیاز واقعی بدن برای مصرف مواد جهت حفظ سطح عملکرد مناسب تعریف میشود، که بدون مواد، بدن وارد فاز ترک خواهد شد. در اعتیاد روانشناختی، ممکن است نیاز فیزیکی به استفاده از مواد وجود نداشته باشد، بلکه یک تمایل ذهنی برای انجام این کار وجود دارد. وقتی وابستگی روانشناختی در کنار وابستگی فیزیکی اتفاق میافتد، سم زدایی به تنهایی نیمی از مشکل را حل خواهد کرد. پس از اینکه فرد به طور کامل مرحله سم زدایی را سپری کرد و بخش علائم ترک وابستگی شیمیایی را رد کرد، به احتمال زیاد نیاز به بررسی دلایل روان شناختی دارد که سوء مصرف مواد را سبب شده است.
دلایل زیادی وجود دارد و باعث میشود فرد همانند وابستگی فیزیکی، از لحاظ روان شناختی به یک ماده معتاد شود. در حالی که وابستگی فیزیکی اغلب از واکنش بدن به یک ماده نشات میگیرد. وابستگی روانشناسی اغلب از طریق مشکلات مربوط به سلامت روان ایجاد میشود، که اگر در اوایل تشخیص داده شوند، میتواند پیش از این که سوء مصرف مواد از کنترل خارج شود، درمان گردند. در اینجا چند دلیل معمول مطرح شده است.
استرس
اکثر مواقع، افرادی که از لحاظ شیمیایی به مواد مخدر یا الکل وابسته نیستند، به عنوان یک روش نادرست مقابله با استرس، چه ناشی از محل کار یا زندگی شخصی، به مواد روی میآورند. به عنوان مثال، فشار برای داشتن عملکرد تحصیلی عالی میتواند بسیاری از دانش آموزان را وابسته به مصرف مواد مخدر کند. سایر افراد ممکن است متوجه شوند که الکل، هرچند از لحاظ جسمی نیز اعتیاد آور است، و علی رغم آسیبهایی که ممکن است به بدن وارد کند، باعث کاهش استرس می شود.
اضطراب اجتماعی
اعتیاد اغلب زمانی رخ میدهد که فرد درگیر مصرف مواد مخدر به صورت تفریحی میشود یا از مواد مخدر یا الکل برای اهداف اجتماعی استفاده میکند. افرادی که اضطراب اجتماعی بالایی را تجربه میکنند، چه در محیطهای حرفه ای و چه شخصی، گاهی اوقات متوجه میشوند که مواد مخدر یا الکل میتواند به عنوان یک “تسهیل کننده روابط اجتماعی” عمل کند تا فشاری را که از سوی دیگران وجود دارد کاهش دهد. برای بعضی از افراد، سوء مصرف مواد میتواند راهی برای احساس راحتی در کنار دیگران، شرکت در مکالمات و برقراری ارتباطات شخصی باشد. در حالی که این تمایل برای از بین بردن اضطراب اجتماعی چیز بدی نیست، استفاده از مواد مخدر یا الکل به عنوان یک راه حل میتواند هم منجر به اعتیاد جسمی و هم روحی شود.
افسردگی و آسیب
مواد مخدر و الکل میتوانند به عنوان راهی برای فرار از موقعیتهای استرس زا، احساسات و یا تجربیات آسیب زننده نیز در نظر گرفته شوند. افرادی که افسردگی را تجربه میکنند ممکن است احساس کنند که تنها راه فرار از عدم رضایت، استفاده از مواد مخدر یا الکل است که میتواند به صورت موقت، خلق و خو و بینش انها ارتقا ببخشد. با این حال، توجه داشته باشید که این مصرف به جای درمان مشکل، فقط چرخه افسردگی را ادامه میدهد. علاوه بر این، افرادی که از اختلال استرس بعد از آسیب رنج میبرند، متوجه میشوند که مواد مخدر یا الکل به آنها اجازه میدهد تا به صورت آنی، درد همراه با آسیب را از بین ببرند. به جای یافتن روشهای پزشکی و درمانی برای درمان صحیح، بسیاری از افراد ممکن است وارد یک الگوی اعتیاد خطرناک شوند که آسیب را در تمام طول زندگی یک فرد را به دنبال دارد.